۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه

سیم کارتهای همراه اول از دیروز دچار اختلالات عمدی شده است،سیم کارتهای جدید برای شنود در راه است .

از دیروز یک اسفند 90 با بسیاری از موبایلهای همراه اول که تماس میگیرید پاسخ میشنوید که موبایل مشترک مورد نظر خاموش است در صورتیکه موبایل مشترک مورد نظرتان روشن است بعضی از موبایلها هم اس ام اس نمی فرستد بعضی دیگر ام اس دریافت نمیکند و... خودم با موبایل یکی از دوستانم که تماس گرفتم و بعد از چند بار تماس و شنیدن پیام خاموش بودن موبایلش با شماره ایرانسل وی تماس گرفتم و با تعجب گفت موبایلم روشن است و ادامه داد از صبح تا حالا بعضی از تماسها که با من برقرار میشود شماره فرد تماس گیرنده نمایش داده نمیشود و روی صفحه موبایل به جای شماره کلمه ناشناس نمایش داده میشود همین موضوع باعث باعث شد که من با یکی از آشنایان که در شرکت مخابرات است تماس بگیرم و بپرسم جریان از چه قرار است و این اشکالات پیش آمده از دیروز تا حالا دلیلش چیست ؟ که پاسخ داد این اشکالات در شبکه عمدیست و دلیلش این است که میخواهند مردم بیایند و سیم کارتهایشان را تعویض کنند حتی قرار است آن دسته از مردم هم که حاضر به تعویض نشوند به مرور سیم کارتهایشان را میسوزانند تا مجبور شوند سیم کارت جدید بگیرند چرا که سیم کارتهای جدید مجهز به سیستم شنود هستند و تمام اس ام اس های ارسالی و دریافتی توسط این دسته از سیم کارتها به سادگی قابل کنترل است .

خلاصه اینکه روز به روز مردم رو بیشتر در تنگنا قرار میدن و آزادیهای بیشتری رو از مردم سلب میکنند آخه تا کی باید این ملایان رو تحمل کنیم . تا کی؟

رمز پیروزی بر جمهوری اسلامی چیست؟چرا به بیراهه میرویم؟

مخالفین رژیم ج.اسلامی چه آنها که به دین اسلام معتقدند وچه آنها که به دین هیچ اعتقادی ندارند در یک نقطه با هم مشترکند و آن اینکه بهترین گزینه برای جایگزینی رژیم جمهوری اسلامی یک دولت مبتنی بر اصول و قواعد دمکراسی و یک قانون اساسی مدنی بر اساس رعایت کامل حقوق بشر طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر است .

اما به این مهم چگونه میتوان دست یافت ؟ ابتدا ببینیم مردم ایران یعنی همان کسانیکه باید این رژیم را تغییر دهند چگونه مردمانی هستند : اگر ملت ایران را به 3 دسته تقسیم کنیم گروه اول یعنی همان سرمایه داران که دستشان به دهانشان میرسد و زندگیشان تامین است هر از چند گاهی هم برای احساس کردن آزادی با تکیه بر منابع مالی که در اختیار دارند به کشوری دیگر سفر میکند و بعد از تخلیه عقده هایی که باعثش این رژیم بوده به کشور بازمیگردند همین گروه اکثریتشان با رژیم ج.اسلامی مخالفند و حتی بسیاری از آنها به دین اسلام اعتقادی ندارنداما هرگز حاضر نمی شوند جان و مال خود را به خطر بیاندازند و به خاطر سرنگونی رژیم به خیابانها بیایند چون نیازی ندارند آنها آزادی را هر چند که مقطعی هم باشد با پول به دست میآورند حتی در ایران در ویلاها و باغهای خود چنان زندگی میکنند که شاید یک آمریکایی یا اروپائی در خیالاتش هم نتواند آنطور زندگی کند و اما دسته دوم که ما آنها را طبقه متوسط مینامیم این گروه با تمام مشکلاتی که دارد اکثریتشان به دین معتقدند و خصوصا به آنچه که مراسم و مناسک مختص مذهب شیعه هست شدیدا پایبند هستند یعنی ممکن است بسیاری از اینها نماز نخوانند روزه نگیرند اما در تمام مراسم های سینه زنی و عزاداریها که مختص مذهب شیعه است شرکت میکنند در واقع آنقدر که از امام حسین و امام زمان و دیگر امامان حساب میبرند و میترسند از خدا ترسی ندارند ،اینها پرورش یافته مکتب ج.اسلامی هستند و علیرغم مخالفت اکثریتشان با رژیم با اندک ترین سخنی در باره امام زمان و دیگر امامان به خاطر ترس و اعتقادی که با این امامان دارند تغییر موضع میدهند و این همان بازدارنده شرکت کردن این گروه از مردم در راهپیمائیهای ضد رژیم است ، به طور مثال وقتی از زبان یک روحانی میشنوند: (اینها که با جمهوری اسلامی مخالفند با جمهوری اسلامی کاری ندارند اینها دشمن امام حسین هستند اینها بر ضد امام زمان قیام کرده اند اینها مفسدان فی الارضند و... ) همین جمله کافیست تا این گروه از مردم و گروه سوم که همان طبقه فقیر جامعه هستند تغییر موضع دهند و به خاطر ترسی که در دلشان از این امامان دارند (مثلا خیال میکنند نکند اتفاقی برای بچه ام بیافتد نکند فرزندی را که همسرم باردار است کور به دنیا بیاید و...) پا پس میکشند و نهایت هنری که به خرج میدهند این است که میگویند انشاالله امام زمان خودش هر کس که دروغ میگه و ظلم میکنه رو خونشو خراب کنه و دستشو ازاین کشور امام زمان کوتاه کنه و... (این همان مکتبیست که در طول چند دهه گذشته آخوندها مردم ایران را به سمت آن سوق داده اند البته تبلیغ این مکتب سالها قبل از جمهوری اسلامی شروع شده بود در جریانات بعد از انقلاب که بسیاری را اعدام کردند و بسیاری از این اعدامها در ملا عام بود همین مردم به تماشای این اعدامها میرفتند و بعد از اجرای حکم بی شرمانه کف میزدند و شادمانی میکردند همه میدانیم که مردم ایران یکی از مهربانترین و رئوف ترین مردمان جهان هستند پس چگونه بود که برای مرگ انسانی شادی میکردند و کف میزدند دلیلش این بود که متاسفانه از سالها قبل مکتب آخوندی شیعه که از خطرناکترین تفکرات مذهبیست به روح و جسم این مردم نفوذ کرده بود و هم اکنون نیز با تمام گافهای که جمهوری اسلامی در طول مدت زمامداریش داده باز هم بر آن اعتقادات ایستاده اند و حاضر نیستند ذره ای عقب نشینی کنند چرا که این مردم در انتظار مهدی موعود هستند همان کسی که به گفته آخوندها مردم را نجات خواهد داد و دشمنان دین را از دم تیغ خواهد گذراند و...ترس از چنین موجود ناموجود موهومی همان چیزیست این این رژیم را بر مسند قدرت نگاه داشته است عاشورای 88 را بیاد بیاورید زمانیکه مردم به خیابانها ریختند و چیزی نمانده بود که میخ آخر به تابوت این رژیم کوبیده شود اما چه شد که چنین نشد آخوند مکار دست به کار شد و از همین شکست برای خود پیروزی بزرگی به دست آورد او میدانست که مردم همیشه از امام حسین میترسند چون خودش آنها را چنین بار آورده بود پس سروع کرد به داد و فریاد که ایها الناس چه نشسته اید که امام حسین توهین کردند حرمتش را شکستند (در همان روز عده ای از دختران و پسران بسیجی را در جایی دورتر از این درگیریهای خیابانی به خیابان آورد که در حال رقص و پایکوبی بودند و از آنها فیلم تهیه کرد و از تلویزیون میلیش پخش کرد تا اذهان عمومی را نسبت به مخالفین رژیم بشوراند و چنین وانمود کند که اینها با اصل اسلام و امام حسین مخالفند وگرنه چرا باید در چنین روز دست به چنین اعمالی بزنند کجای اینها عزاداران حسینی هستند؟ و...) آخوند مکار و دغل باز قوانین بازیش را میدانست و مهره را به موقع در خانه مناسب گذاشت همین حرکت به موقع رژیم باعث ریزش در جنبش آزادیخواهی مردم شد که جبران آن ریزش کاری بسیار دشوار خواهد بود.

و اما دسته سوم که اکثریت مردم هستند قشر ضعیف و مستمند جامعه همانهایی که که رژیم بعد از سال 88 به سراغشان رفت و بسیاری از آنها را که به خاطر پول و یا اصطلاحا همان چهار تا ساندیس حاضر بودند طرفدار رژیم باشند به سمت خود کشاند به بسیاری از آنها با اخراج کردن بسیاری از افراد از کارخانجات و ادارات شغل داد و سرشان به کارهای مختلف مشغول کرد فقط در یکی از شهرهای ایران بنده خودم شاهد بودم که بیش از صد معلم با تجربه را از کار برکنار کردند و به جایشان تعدادی معلم نما که هیچ تجربه ای هم نداشتند از مناطق اطراف طبس آوردند استخدام کردند که به گفته خود دانش آموزان حتی نحوه سخن گفتن با کودکان را نمیدانستند حتی همینهاییی که صاحب شغل شده اند هم ته دلشان با رژیم نیست اما فعلا سکوت را ترجیح میدهند چرا که شغلی دارند و مسکن مهری دارند که برای به دست آوردن این چیزها در ایران یک طبقه سومی هیچ کاری نمی تواند بکند مگر آنکه دستی به یاریش بیاید

یک کوتاهی بزرگ جنبش سبز این بوده که هرگز در مورد کسانیکه در زندانها هستند خانواده هایشان چگونه زندگی میکنند قدمی برنداشته است باید خانواده های این افراد توسط مردم تحت پوشش مالی و کمکهای مردمی قرار میگرفتند تا آنها فکر نکنند کسی به یادشان نیست بسیاری از خانواده ها نان آورشان در زندان است و خدا میداند چند وقت دیگر باید در زندان بماند چنین کمکهایی باید به صورت خود جوش و محله و به محله توسط خود ساکنین هر محل انجام شود بدون اینکه دولت بویی ببرد که چه کسی به آنها کمک مالی میکند شاید هم در بعض مناطق مردم این کار را میکنند که باید تداوم یابد باید از طریق رسانه های برون مرزی در این مورد به مردم آگاهی داد بهترین روش برای این کار این است که شماره حسابی از خانواده زندانی گرفته شود و این شماره حساب در اختیار خیرین قرار گیرد تا هر از چند گاهی به صورت ناشناس وجهی به حسابشان واریز شود.

باز گردیم به موضوع اصلی یعنی رمز پیروزی بر این رژیم : با توجه به پتانسیل های موجود در جامعه ایران و آنچه در این متن به آن اشاره شد به نظر بنده بهترین روش برای سرنگونی این رژیم نظر به اینکه اکثریت مردم ایران مسلمان هستند این است که اسلام کمک بگیریم بر اساس فقه شیعه اجرای حدود اسلامی در زمان غیبت امام معصوم جائز نیست یعنی حدود اسلامی باید توسط خود امام معصوم اجرا شود برای اثبات این مدعا میتوان از مراجع مخالف رژیم سود برد آنها میتوانند با دلایل کافی به اثبات برسانند آنچه را که این رژیم به عنوان اسلام ناب محمدی عنوان میکند هیچ ارتباطی با اسلام ندارد و عملا از نظر اسلام باطل است بنابراین کسی که با استفاده از اسلام سعی دارد قوانینی را وضع کند که به هیچ وجه صلاحیت آنرا ندارد و حتی همان قوانین اسلام را نسز در مقامی نیست که اجرا کند ولی به انجام آن اصرار میورزد خود دشمن اسلام است و تیشه به ریشه اسلام میزند به عنوان مثال میتوان از دین گریز شدن مردم و خصوصن قشر جوان در طول زمامداری این رژیم به عنوان سندی برای ضدیت این رژیم با اسلام نام برد این مثالها به سادگی در جامعه قابل رویت است و نیازی نیست که سندی برای آن آورد به این ترتیب میتوان همان گروه عظیمی از مردم که به خاطر ترس از امامان و ائمه با جنبش همراه نمیشوند را به سمت جنبش کشاند چون باید به آنها ثابت کرد که این رژیم برای نابود کردن اسلام و ساختن یک دین جدید آمده است هر گاه توانستیم به این مهم برسیم آنوقت میتوانیم مطمئن باشیم که وقتی برای راهپیمائی فراخوان داده میشود مردم حضوری میلیونی در خیابانها خواهند داشت در کل نمیتوان در جامعه ای که اکثریت آن مسلمان هستند سخن از بی دینی و دشمنی با دین زد و توقع داشت که مردم هم با ما همراه شوند میدانم که این بخش از نوشته شاید به مزاق خیلیها خوش نیاید ولی عزیزان دل اولین قدم این است که در ایران یک حکومت بر اساس تمام موازین و اصول دمکراسی بر سر کار بیاید آنوقت همه میتوانند آزادانه حرفشان را بزنند و برای خود طرفدارانی هم داشته باشند برای رسیدن به چنین هدفی فعلا باید از خواسته های خود بکاهیم و خود را با اکثریت مردم همراه سازیم چون همه یک هدف واحد داریم و آن سرنگونی رژیم کثیف آخوندی و برقراری دمکراسی واقعی در ایران .